شرنگیات ۷۵

شرنگیات ۷۵

پس از انتشار کتاب کمدی اشتباهات و برگزاری مراسم رونمایی به صرافت افتادم که قالب ارائه این دست محتوا اگر ساده تر و قابل فهم تر باشد بهتر است.(شبیه کاری که فایمن در فیزیک می کرد ، یا کمی پیچیده ترش  مانند یوستن گردر در فلسفه) شاید تحلیل های سوبر ، کارنپ و … را ساده تر کردن کار دشواری باشد ، اما افرادی چون داوکینز سعی کرده اند که اینکار را انجام بدهند و بروند سراغ عامه مردم و نه خواص و شاید بهترین نمونه این رویکردش کتاب “جادوی واقعیت: چگونه می‌دانیم چه چیزی واقعاً حقیقت” است.که همان روند تکامل جهان را با چاشنی خداناباوری را در قالب تصویرگری زیبای کتاب و به همراه زبان ساده بیان کرده است.(این موضوع اینجا بماند تا پاراگرافهای بعد به سراغش بیاییم!)

القصه که پس از رونمایی مسیر جدیدی را پیگیر شدم که البته امتداد کار قبلی و نقد آثار داوکینز نیست و یک مواجهه فعال است در این خصوص و نه برخورد انفعالی! و پاسخگویی به هجمه ها.خصوصاً بازخوردهایی که از طراح بزرگ و بعد از آن کمدی اشتباهات گرفتم بیشتر عزمم را جزم کردم که تغییر رویکرد دهم.

اما در آستانه این کار جدید ، اتفاقی عجیب مرا به میخکوب کرد.در سفر اخیرم به نجف اشرف ، قبل از حرم امیرالمومنین راسته ای است مخصوص کتاب فروش ها  که البته خودش مایه تعجب بود که با وجود ظرفیت زوار و بحث اقتصادی ، هنوز عده ای دغدغه مند در این راستا به فروش کتاب ،بلاخص کتب دینی مشغولند.مشغول قدم زدن و تورق کتابها بودم که ناگاه کتابی در پشت ویترین توجهم را جلب کرد ، اول بتصوری که کتاب را غلط دیده ام موضوع را انکار کردم ، اما دقت کردم و عنوان : سحر الواقع ، ریشارد دوکنز مرا سحر کردم.به کتابفروشی مراجعه کردم ، سراغ کتابهای داوکینز را گرفتم که سه عنوان را داشت و من دو عنوانش را خریدم.کتاب سحر الواقع را انتشارات دارالتنویر منتشر کرده که در مصر ، لبنان و تونس دفتر دارد و کتابهای متعددی را چاپ نموده است.داستان کتاب سحر الواقع یا همان جادوی واقعیت نویسنده شهیر خداناباور در کنار حرم امام اول شیعیان ، داستان غم باری است که معادلاتم را برهم زده است. داوکینز غولش را از چراغ آزاد کرده و ما هستیم و یک خروار ادعا…

شرنگیات ۶۹

شرنگیات ۶۹

هردم از این باغ بری میرسد……کتابی دیگر از ریچارد داوکینز وارد بازار نشر ایران و نایاب شد!

سرگذشت شگفت انگیز حیات روی زمین با ترجمه دکتر محمدرضا توکلی صابری را چندی پیش از کتابفروشی های انقلاب تهیه کردم.دکتر صابری در تطهیر داوکینز سنگ تمام گذاشته و با اشاره غیر مستقیم به نظریات او و گالیله و احیاناً برخورد با ایشان، مسلمانان را به مداقه در آرا ایشان دعوت نموده است.داوکینزی که هر کتابی می نویسد ، محال است که یک سقلمه ای هم به مذهب ، خدا و آفرینش هوشمند نزند.اتفاقاً عکس روی جلد کتاب انگلیسی منتشر شده نوشته است : کتابی از نویسنده کتاب توهم خدا !!

این است وضعیت انتشار کتابهای خداناباوران در ایران که نه تنها حداقل در مقدمه انتشارش جواب و برائت جویی ندارد که به تسامح و تساهل به هجوه گویی های ایشان دعوت می شویم.(اگر سهله و سمحه هم قید می شد تعجبی نداشت.)

جالب است که داوکینز در علت نامگذاری کتاب به تی شرتی با عنوان سیرک یا نمایش بزرگ اشاره می کند و خلقت را هم به زعم خود یک سیرک می پندارد که تصوری  غیر از لهو و لعب بودن آن نمی توان داشت و این همان نخ تسبیح اندیشه های او در بی هدفی و تصادفی بودن خلقت است.

حال که بازار داوکینز داغ است ، باقی مطالب بماند برای رونمایی کتاب کمدی اشتباهات انشاالله

شرنگیات 49

چند صبایی است که به جهت فراغت از نگارش کتاب کمدی اشتباهات ، فرصت دست داده تا کتابهای ناتمامم را ساماندهی کنم.مرور یکی از آنها را مرا سخت تحت  تاثیر اتفاقات پیرامونی ام قرارداده است.

در روانشناختی خودکامگی که هنوز نهایی نشده است ، پرونده مفصلی باز کرده ام در باب خودگرایی و لذت جویی یا به غلط مصطلح ، اپیکوریسم(البته هیوم معتقد است سوای اپیکور اندیشمندانی چون تیتوس پومپونیوس، آتیکوس، هوراس، هابز و لاک از همین منظر به خودگرایی پرداخته اند.)

پاسخ به پرسش اینکه آیا انسان ذاتا خودگراست؟ یا ذاتا دیگرگرا؟ (ذاتی است بدون اقتضا؛ نه اقتضا خودگروی دارد و نه اقتضا دیگرگروی؟ و بررسی پنج نظریه اساسی مطرح) مرا به یاد نظم گریزی ما و سیستم ناپذیری ما انداخت و اینکه آیا ریشه این گرایش غریزی است؟!!

و اگر اینگونه است ، چاره چیست؟

( داستان غریزه مرا به یاد شطحیات خیام انداخت که :

يا رب تو جمال آن مه مهرانگيز

آراسته اي به سنبل و عنبر نيز

پس حكم چنان كني كه در وي منگر

اين حكم چنان بود كه كج دار و مريز!

)

از اینکه از این منظر به این بحث نپرداخته بودم ، بسیار متاثر شدم که بحث دامنگیر و از آفت های رفتار کاری ماست.

بجای پرداختن به بحث خودکامگی از آن منظر ، شاید پرداختن به این مهم ضروری تر بوده است؛ به قول بیتی از ایام دانشجویی که شعر سفارشی سرایش می کردیم!! :

هومنا تا چند گویی بهر غیر *** از برای خود بگو نه بهر خیر

بهر درد های مبتلا به پژوهش کردن قطعاً  ضروری تر بوده است. این شد که از امروز آن را نیز در اولویت قراردادم تا عمری بود و فرصتی به آن بپردازم.