مطلع ۱۴۰۲

سال های دور با یکی از شاگردان ویکتور فرانکل قرارداد بستیم تا در قالب دوره بتوانیم بخشی از آرای او در قالب معنادرمانی را به جامعه انتقال دهیم. به روش سنتی برگزاری همایش محقق شد و صد حیف که محتوای آن فراوری نشد تا برای عموم منتشر شود.امروزه در تب و تاب های جامعه ایرانی، تحولات جهانی و ویژگی های عصر حاضر جای چنین محتواهایی که در حکم عادت هفتم استون کاوی است به شدت به چشم می خورد.مشابه تلاش ویکتور فرانکل در انسان در جستجوی معنا،دورانت در درباره معنی زندگی کرده است.گرچه در این جزع و فزع هایمان باید به یاد داشته باشیم که به قول ادوارد ویلسون از ،اندیشمندان علم زیست‌جامعه‌شناسی، «مشکل واقعی بشریت این است که  ما احساساتی پارینه‌سنگی، نهادهایی قرون وسطایی و فناوری خداگونه داریم.» و خود بخوان شرح مفصل …

پ.ن : یک سال و اندی بود که نمی نوشتم.اما باد بهاری بقول حضرت حافظ که سرودند “هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای” موجبات این تقریر را فراهم آورد. باشد در این سال نو که با میهمانی الهی آغاز شد ،انشاالله صبح امید که بد معتکف پرده غیب، برون آید.