شرنگیات ۷۸

سال ۸۵ در کارگاهی بین المللی در دانشگاه تهران شرکت کرده بودم که با همکاری یکی از دانشگاه های آلمان برگزار شده بود، استاد آلمانی یک جمله خوب یادمان داد که هرگز یادم نمی رود و آنکه یک مدیر نباید به سبک مدیران ناتو (NATO) درآید. کنجکاو شدم که مدیران این سازمان نظامی – امنیتی بین المللی چه ویژگی منفی دارد که استاد از آن دم می زند و بعد لابلای صحبتهایش فهمیدم منظورش از ناتو سرواژگان این جمله بود : بدون عمل و فقط حراف( No Action Talk Only) و نه سازمان پیمان آتلانتیک شمالی

این روزها که پس از ۱۲ سال تجربه مدیریتی در فشار سیستم در حال تبدیل شدن به یکی از مدیران ناتو هستم و ناتوان از تغییر محیط، بیشتر با تحلیل های دکتر کاتوزیان از جامعه مان احساس قرابت می کنم، جامعه ای کلنگی و کوتاه مدت که امکان توسعه را ندارد. کاتوزیان معتقد است ایران‌ برخلاف‌ جامعه‌دراز مدت‌ اروپا جامعه‌ای‌ کوتاه‌ مدت‌ بوده‌ است‌. در این‌ جامعه‌ تغییرات‌ ــحتی‌ تغییرات‌ مهم‌ و بنیادین‌ ــ اغلب‌ عمری‌ کوتاه‌ داشته‌ است‌. این‌ بی‌تردید نتیجه‌ فقدان‌ یک‌ چارچوب‌ استوار و خدشه‌ناپذیر قانونی‌ است‌ که‌ می‌توانست‌تداومی‌ دراز مدت‌ را تضمین‌ کند.

وقتی به قول دکتر کاتوزیان ، مولفه های استبدادی بودن، کوتاه مدت بودن و هرج‌ و مرج‌طلب بودن ویژگی های اصلی جامعه و روان شناسی اجتماعی مردم ایران می شود ، مسیر پیشرفت و تغییر را چگونه باید ترسیم نمود؟ تصمیم سازان در این جامعه کوتاه مدت و هرج و مرج طلب قانون گریز که زور بجای قانون حکفرماست چه باید کنند؟بی شک کار از اصلاح تک تک افراد جامعه آغاز باید بشود و غیر از این هیچ برون رفتی از این تسلسل فزاینده وجود ندارد.(وقتی دانمارک به عنوان یک کشور پیشرفته ۴۵ سال تلاش می کند تا فرهنگ استفاده از دوچرخه را در جامعه نهادینه کند ، انتظار تغییرات زودحاصل در جامعه خودمان دست نیافتنی است.)

پ.ن : ۱- بعنوان کسی که بیش از ۲۰ سال است تاریخ می خوانم ،آنچه در تاریخ معاصر می بینم یک نارضایتی مزمن از اوضاع است) Chronic dissatisfaction (از مشروطه تا به حال ، جامعه‌ای ناراضی بودیم ودر تکاپوی تغییر ( و البته همش از نوع رادیکالش)

۲- حرف از ناتو و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی شد و یادم آمد از زمانی که ترامپ به مرکل بابت تامین هزینه های این سازمان توسط آلمان فشار آورده ، بنده خدا را دچار بیماری کرده ، طوری که چند روز پیش در مراسم ادای احترامش به مزار افسران شوراتسه کاپله(ارکستر سیاه) ، دست های و پاهایش کاملاً می لرزید. ( شاید در این سیستم مدیریتی مان یک فون اشتافنبرگ جوانمرد می خواهیم که این ارکسترسیاه را تشکیل دهد و حال اساسی به سیستم بدهد! و احتمالا من هم بشوم اروین رومل که از ماجرا با خبر بوده! –به عاقبتش دچار نشویم صلوات