مطلع ۱۴۰۴

مبارک‌تر شب و خرم‌ترین روز

به استقبالم آمد بخت پیروز

دهل‌زن گو دو نوبت زن بشارت

که دوشم قدر بود، امروز نوروز

شیخ اجل سعدی علیه الرحمه

امسال که نوروز با بهار قرآن قرین شد،یک سوره از آن را برای تبرک امسال انتخاب نمودم که برای عمرمان همین یک سوره به نظر کفایت است والبته فردوسی نیز در خاتمه شاهنامه پیام همین یک سوره را چه زیبا به نظم در آورده است.سوره شمس که در آن خداوند متعال ۷ بار سوگند یاد می کند .برای چه چیزی؟ هفت سوگند مهم برای این پیام : قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا  : هر کس نفس  خود را پاک گردانید قطعا رستگار شد.(واژه “زَکی” در زبان عربی چندین معنا و مفهوم مختلف دارد که بسته به زمینه استفاده ، می‌تواند متفاوت باشد. این کلمه از ریشه “زَکَیَ” (زکا) گرفته شده و در حالت اسم یا صفت به کار می‌رود. که معانی اصلی آن پاک، خالص،(چه از نظر جسمانی و چه از نظر اخلاقی یا روحی)،هوشمند، باهوش و زیرک (به کسی گفته می‌شود که بسیار باهوش، زیرک و دارای قوه تفکر بالا باشد)، پرورش‌یافته، رشدکرده و مبارک و پاک‌دامن در رفتار یا اخلاق انسانی نیز باشد.)

پیام تمرکز بر خود است (و نه دیگری) و بهبود خود و تلاش برای رقابت با خود برای بهتر شدن، نیک بودن و اصلاح خود(به نیکی درآی و میازار کس  ره رستگاری همین است و بس)

مطلع ۱۴۰۲

سال های دور با یکی از شاگردان ویکتور فرانکل قرارداد بستیم تا در قالب دوره بتوانیم بخشی از آرای او در قالب معنادرمانی را به جامعه انتقال دهیم. به روش سنتی برگزاری همایش محقق شد و صد حیف که محتوای آن فراوری نشد تا برای عموم منتشر شود.امروزه در تب و تاب های جامعه ایرانی، تحولات جهانی و ویژگی های عصر حاضر جای چنین محتواهایی که در حکم عادت هفتم استون کاوی است به شدت به چشم می خورد.مشابه تلاش ویکتور فرانکل در انسان در جستجوی معنا،دورانت در درباره معنی زندگی کرده است.گرچه در این جزع و فزع هایمان باید به یاد داشته باشیم که به قول ادوارد ویلسون از ،اندیشمندان علم زیست‌جامعه‌شناسی، «مشکل واقعی بشریت این است که  ما احساساتی پارینه‌سنگی، نهادهایی قرون وسطایی و فناوری خداگونه داریم.» و خود بخوان شرح مفصل …

پ.ن : یک سال و اندی بود که نمی نوشتم.اما باد بهاری بقول حضرت حافظ که سرودند “هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای” موجبات این تقریر را فراهم آورد. باشد در این سال نو که با میهمانی الهی آغاز شد ،انشاالله صبح امید که بد معتکف پرده غیب، برون آید.

وجود ما معماییست

وجود ما معماییست

وجود ما معماییست حافظ                   که تحقیقش فسون است و فسانه

نگارش کتاب ” وجود ما معماییست” را به حول وقوه الهی آغاز کردم.در کنار همه ناملایمتی های روزگار ، پژوهش شش ماهه این کار به نقطه مطلوب رسیده و نگارشش را آغاز کردم ، خدا را شاکرم که این یک قلم حداقل از دست تطاول دهر در امان ماند.

مطلع ۹۸

شروع امسال با بلای سیل و ایضاً اتفاقات جاریه مرا بیشتر به یاد پست قبلی و بحث تاب آوری Resilienceمی اندازد(تاب آوری و استحکام در همه زمینه ها).بلایا ( چه طبیعی و چه انسان پدید) می آیند و ویران می کنند و مهم آن ریشه داشتن ،تاب آوری ، مقاومت و از نوپاشدن است و البته که سخت است.پیش از عید در مراسمی مهندس راسی از تجربیات خود در سیلیکون ولی و سی سال کار کردن در آنجا صحبت می کرد که بی ارتباط با بحث ما نیست.ایشان یکی از عوامل اصلی موفقیت فن سالاران آنجا را حرکت از صفر به یک (حرکتی عمودی و ساختارشکنانه)می دانست و نه امتداد بخشی به آن یک (حرکتی افقی وبا موفقیت های زودگذر).این است که خلق یک از صفر ارزش آفرین است و صبر می خواهد و تکرار و چشیدن طعم تلخ شکست.(بحث شکست شد و یادم آمد ، سالی که گذشت یک تجربه تلخ مجدد از شکست توسعه آمرانه را مجدداً تجربه کردم که در فرصت مقتضی به واسطه اهمیتش بدان خواهم پرداخت.)

مصداق سروده ام که “هومنا تا چندگویی بهر غیر***از برای خود بگو نه بهر خیر” ، می خواستم حسن ختام مطلع ۹۸ را با سروده ای به پایان ببرم که شرایط و اوضاع احوال همه ما صدایم را در گلو شکست و گویای این فضای اندوه را قیصر زیبا بیان کرده است.

آواز عاشقانه ی ما در در گلو شکست

حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد

ای وای، های های عزا در گلو شکست

آن روزها ی خوب که دیدیم، خواب بود

خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

«بادا» مباد گشت و «مبادا»‌به باد رفت

«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند

نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم

بغضم امان نداد و خدا…در گلو شکست

پ.ن:کتاب جدیدم که رمانی در خصوص آفرینش هوشمند ، بعد دهم با یک افقی تاریخی از کوروش تا امروز است را آغاز کرده ام، انشاالله اگر توفیق باشد و عمری ، امسال به پایان برسانمش

اختتام ۹۴ + شرنگیات ۵۹

       بهار فاطمی نرم نرمک می رسد ؛ ۹۴ ورق می خورد و ۹۵ با صلابت در مقابلمان است.سالهایی که می آیند و می روند به واسطه ما و رفتارهای ما ارزش دارند ، همانطور که سنت اگزوپری در شازده کوچولو ، در مکالمه شازده و روباه می نویسد :

روباه گفت : آنچه به گل تو چندان ارزش داده عمری است که تو به پای او صرف کرده ای .

شازده کوچولو برای این که به خاطر بسپارد تکرار کرد : عمری است که من به پای گل خود صرف کرده ام. آدمها این حقیقت را فراموش کرده اند ولی تو نباید فراموش کنی ……

پ.ن : تجدید مطالعه سخت است ، اما بعضی کتابها را باید هر چند سال از نو خواند.فاطمه ، فاطمه است دکتر شریعتی یکی از آنهاست که هنوز تازه است ، حتی انتقاداتش به ما هنوز تازگی دارد ، انگار نه انگار که در سال ۱۳۵۲ بیان شده است….از این تازگی ها را زیاد بخاطر دارم مثل کلام مولا :  الله الله درباره قرآن! مبادا دیگران در عمل کردن به قرآن بر شما پیشی گیرند! و ….

فصلنامه حدیث مانایی

فصلنامه حدیث مانایی

فصلنامه حدیث مانایی مهر ماه منتشر می شود ، مصداق یک سوزن به خود و یک جوال دوز به دیگران باید اعتراف کنم که علیرغم اینکه موضوع ویژه اولین شماره فصلنامه “برنامه ریزی” است و ما هم سکان دار این نشریه ، انتشارش خیلی به بی برنامه‌گی دچار شد و بجای فصل بهار،ابتدای پاییز منتشر شد.از مهمترین مطالب این شماره می توان به فرهنگ برنامه ریزی ، برنامه ریزی عدالتگرا (با واکاوی اندیشه امام علی(ع)) و هنر ارزیابی برنامه اشاره نمود.