توسط ehrami | آگوست 12, 2024 | شرنگیات
عصری است سطحی و مملو از حواس پرتی.عصر عجله و اضطراب جا نماندن(این را باید آلن دوباتن در کتاب اضطراب وضعیت اضافه کند به نظرم.) عصری که علمی که ادعای خدایی داشت و در تلاش برای به زیرکشیدن دین و خدای خالق حالا در دست ایجنت های جدید سرمایه داری آنقدر دم دستی و سخیف شده است که مثلاً وقتی به یک قلم عکس پنجمین کنفرانس سالوی که در اکتبر ۱۹۲۷ ( مهر ۱۳۰۶) در بروکسل بلژیک برگزار شد و دانشمندان آن زمان نگاه می کنیم عمق فاجعه را می توان دید در مقابل قهرمانان امروز عصرمان ماسک،جابز،گیتس و…
عصری است که هدف های انسان گم شده است و وسیله ها جای آن را گرفته و قداست پیداکرده اند،هر آنچه شان و جایگاهی داشته فرو ریخته و مفاهیم ناب هستی در فروکاستی ددمنشانه بی روح شده اند.کوتاه قامتان و بی خردان بر سرنوشت بشر و آینده آن چنبره زده اند و حاضر به ذبح تمامی ارزش های متعالی بشری به قیمت استمرار قدرتند. یاد هشدارهای سنت گرایانی چون گنون افتادم که دست فرمان فعلی بشر را منتج به ظهور عصر تاریکی می دید. خدایا پناه می بریم به درگاهت .
با این همه تلخی که ذکر شد ، شاید گوش دادن به return to innocence انیگما ، که از آهنگ های محبوب هایم در دوران کارشناسی و دانشگاه بوده است و خواندن تاریخ بی خردی خانم باربارا تاکمن تسلی بخش باشد.
توسط ehrami | فوریه 6, 2024 | شرنگیات
گرچه بنا نداشتم اینجا بنویسم ، اما نوشتم ، بخاطر قاب پنجره ای که بعد از ۲۰ سال و اندی مجدداً نگاهم به آن افتاد.و زمان از دست رفته…
آنجا بود که یاد مادلن و چای پروست افتادم و بقول رولان بارت در یک این همانی با پروست اندیشدیم و در آن قاب اندیشه کردم که پروست که در جستجوی زمان از دست رفته بوده است ، چه راه اشتباهی رفته و شیرینی بازآفرینی آن زمان از دست رفته به تلخی فقدان کنونی اصلا نمی ارزد.شاید باید کتاب دیگری نوشت: در جستجوی زمان حال
همانجا بعد آن قاب ، تصویر دیگری دیدم که وجه دیگر زمان را برایم متبلور کرد و آن الاستیسیتگی زمان بود.در یک لحظه ای زمان برایم متوقف شد و آنقدر کشسان که من سال ها را در آن مرور کردم و غافل از آنکه لحظه ای بیش نبود.هم میخواستم از اتساع زمان بنویسم ، هم از سوگند به عصر بنویسم و هم این روایت قاب پنجره.اما نشد که نشد و بقول مولوی در دفتر اول
شرح این هجران و این خون جگر *** این زمان بگذار تا وقت دگر
توسط ehrami | ژانویه 10, 2021 | شرنگیات
امروز این مطلب را به مناسبت درگذشت بزرگ مرد اصلاحات ، امیرکبیر می نویسم.چندین سال به فراخور این روز مطلب نوشته ام و این درد مشترک را رنجورانه بازخوانی کرده ام.آنچه که در قالب توسعه آمرانه یاد می شود و یا به تعبیری می توان از واژه هایی چون بهبود و پیشرفت شتابناک یا حتی خیرخواهی مصلحانه و اسامی دیگر ،درد مشترکی است که نه زمان درمان می کند ، نه حکومت ها و نه حاکمان.این درد نهادینه در اجزا سیستم است ، درتک تک ماست و مصلحانی که میکوشند یک تنه در مقابل این درد دست به جراحی بزنند ، اگر چه دستاوردهایی دارند اما بلاشک به قیمت از دست رفتنشان ،افزایش آنتروپی سیستم و تاثیرات درازمدتی که هر گونه کوشش برای توسعه را می بلعد تمام خواهد شد.(توسعه آمرانه را می توان در زندگی و خانواده ها نیز یافت ، آنجایی که همسران از سر خیر خواهی راه پیشرفت دیگری را علیرغم خواست طرف مقابل آمرانه هموار می کند و این می شود همان داستانی که شرحش رفت.)
امروز با یک تجربه مجدد توسعه آمرانه، یک تجربه شکست دیگر را در کارنامه ام ثبت کردم . بیش از ۱۲ سال است که رویکرد توسعه آمرانه را تجربه کردم و هر تجربه دردناک تر از قبلی به من آموخت که نمی شود و بقول قیصر امین پور گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود.
حال امروزم حال حمام فین است و ای کاش رگ غیرتی نبود که این دردها دُرد جان نشود.سرایش امروزم ، حسن ختام این درد مشترک است :
من در وطن و غریبم در این دیار
چشمم به در است و دلم غرق انتظار
همچو امیر ، کمر به اصلاح بسته ام
جلاد رو بگویید که منتظر نشسته ام
روحم پریشان ز تن خسته من است
آن رگ بزن ، رگی که رگ غیرت من است
توسط ehrami | دسامبر 3, 2020 | شرنگیات
هر سیستم بازی برای بقا و رسیدن به اهدافش ناگزار به ارتباط است ، ارتباط اجزا و ارتباط با محیط.حتی در سیستم های بسته هم ارتباط با اجزا وجود دارد.اما متاسفانه در جامعه ما از دیرباز دچار ضعف در ارتباطیم.شاید هم اگر بخواهیم واقع بینانه تر ببینیم دچار یک سکوت رادیویی عجیب هستیم.همکار با همکار کناری در یک کار مشترک(که تجربیات من به کرات این موضوع را اثبات کرده است.) ، رییس و کارمندان(ایضاً تجربیات پیشین)، سطوح مختلف اداری یک سازمان ، سازمان ها با همدیگر ، حتی در اشل کوچکتر همسران با هم و با فرزندان و خانواده ها با یکدیگر.سکوت رادیویی حکفرماست و ما برای مسائل ، اهداف ، وظایف ، چالشها ، تغییرات و …. با همدیگر دیالوگی نداریم و نتیجه اش می شود اقدامات که به طرفین آسیب می زند ، مسائل را پیچیده تر می کند ، فرصت ها را تهدید می کند و فاصله اجزا سیستم را زیاد می کند ، آنتروپی را بالا می برد و هزینه ها را دو چندان می نماید.این یک آسیب فرهنگی است و تا درمان نشود ما در اکثر حوزه ها دچار آسیب های جدی هستیم و خواهیم بود.ارتباط و گفت گو هنرهایی می خواهد که نه به ما آموزش داده اند و نه در اتمسفر جامعه جاری است و آن خوب شنیدن وشنونده فعال بودن است ، تفکر منطقی و نقادانه ، رویکرد برد-برد طرفین و پرهیز از خودمحوری(که اتفاقاً از دیر باز و از هخامنشیان در ایران وجود داشته و شواهدی بیشماری از نوشته های گزنفون بجای مانده است.رک : نوشته ۳۷) ، مدارا و مفاهمه و….. همه از الزامات یک ارتباط موثر و پایدار است.
بگذریم از روزهایی که بزرگان این خاک نه تنها در ارتباطات و گفتگو سرمشق جوامع قرون وسطایی بودند ، حتی در مسائل علمی نیز گفتگو با مکتوبات علمی را رویکردی نوین در تضارب آرا معرفی می دانستند.خواجه نصیرالدین طوسی(رحمت خدا بر او) ، شرحی بر اشارات و تنبیهات ابن سینا نوشته است و در آن به پرسش های فخررازی پاسخ می گوید. این نوشته همچون گفت و گوست، یعنی با متن فخررازی گفت و گو می کند. او از مدافعان سرسخت «فلسفه یعنی گفتگو» است. در ابتدای شرح خود می گوید؛ هدفم دفاع از ابن سینا نیست، بلکه می خواهم با فخر گفت و گو کنم، ردّیه نوشتن هم نوعی گفت و گو با متن است. امام فخر که حضور ندارد، اما متن او در دست خواجه است خواجه به او می گوید که این سخن توست و این هم سخن من. خواجه گفت و گو می کند.
حالا از آن میراث تمدنی سترگ، ما هستیم و یک سکوت عمیق!
و اگر هم صدایی هست اعوجاج است که رنگ و بوی اهریمنی دارد…….
پ.ن:
الف – ارتباط و گفتگو را از محیط خودمان شروع کنیم، خانواده، دوستان و همکاران و معجزه ارتباط موثر با شروطش را دریابیم.
ب-تجربه ام در سازمان های مختلف موید آن است که این دیالوگ موثر و ارتباط از کف تا سقف سازمانهای ما برقرار نیست و آفت مهمی است که صدمات جبران ناپذیری دارد(و ایضاً خودم هم در مقاطعی به واسطه همین سکوت رادیویی ضربه خورده ام!)
توسط ehrami | آگوست 30, 2020 | شرنگیات
سنت گرایانی چون رنه گنون که دغدغه غلبه کمیت بر کیفیت در عصر حاضر را دارند اگر چند سالی را در ایران می گذراند بیشتر نگران همین استفاده ما از کمیت می شدند! که بی محابا هر تفسیری از این کمیت ها بسته به نیت ما استخراج می شود! نگاه سطحی ، تحلیل سطحی، نتیجه گیری سطحی پیوند بزنیم با مقتضیات زمانه جدید و پیامدهای تحولات فضای مجازی که عمق تحلیل های روزمره بازنمایی گوگل کردن! ، کانال ها و گروه های تلگرام و واتساپ و میکروبلاگهاست.
در این فضا و این برهه زمانی که بقول چامسکی سیاه ترین دوره زمانی بشریت است(اینجا) و البته سنت گرایان هم.واقعا چگونه می توان انتظار داشت که کتابهای خداناباورانه ریچارد داوکینز به راحتی در اختیار مخاطب فارسی زبان قرار گرفته ، ذهن او را مسموم سازد و او برود و در یافتن پاسخ های شبهات او غور و تامل کند.چرا این مطلب را نوشتم ، عرض می کنم :
چند روز پیش پیرو عادات معمول در کنکاش در وب ، متوجه شدم کتاب «چشماندازی از فراز کوه نامحتمل» نوشته ریچارد داوکینز با ترجمه محمدرضا توکلی صابری توسط انتشارات معین با افتخار وراد بازار کتاب شده است.این کتاب خداناباورانه ، چکیده کتاب دیگر داوکینز در پاسخ به آفرینش گرایان در خصوص تکامل چشم موجودات زنده است که نظریه تکامل پاسخی درستی نسب به آن نداشت و داوکینز با یافتن توضیحات و البته به سبک خودش به مهاجه با ایشان پرداخته است.
نکته جالب تر این است که خبر انتشار این کتاب را خبرگزاری سازمان تبلیغات اسلامی ، خبرگزاری مهر، منتشر کرده است (اینجا) تا پیرو وظیفه ذاتی اش! به تبلیغ خدا ناباوری و ترویج کتاب ضاله بپردازد.واقعاً تاسف بر ما
پ.ن: امروز،روز شهادت سید الشهدا(ع) است.بحق این روز خدایا ما را از شعار به شعور برسان.
توسط ehrami | فوریه 29, 2020 | شرنگیات
این روزها که به واسطه شیوع کووید-۱۹(به اشتباه کرونا)، داستان مهار آبله توسط امیر کبیر مطرح می شود ، جا دارد یادی کنیم از این ابرمرد تاریخ ایران :
برای امیرکبیر (رضی الله عنه)که قربانی توسعه آمرانه خویش شد :
این قصه پر غصه مصلح شدن است.***عاقبت گویند مثله شدن است
گوش جان بشنو تو پند میر را *** کین طریق میر ، مفلح شدن است
چند روز پیش با دکتر احمدی بحثی داشتم که به موضوع توسعه آمرانه کشید و البته این داستان تلخی های زیادی داشته برایم در تمامی ادوار زندگی.چه آنکه مصلح ( در بدترین حالتش دیکتاتور مصلح)در پارادوکسی عجیبی گرفتار می شود و عاقبت هم به سرنگونی خود او می انجامد، این بهم زدن توازن در یک سیستم ارگانیک ناخودآگاه از جایی باید جبران شود،آشوب در سیستم (کیاس)به نظم در می آید و هزینه نظم یا از درون سیستم تامین می شود و در سیستم های باز از بیرون.به عبارتی توسعه آمرانه که مبنایش عدم وجود پذیرش یا زیرساخت های مناسب و آمادگی لازم برای توسعه است هر چند با اعمال اتوریته و یا هزینه های بالا محقق می شود ، اما این بهم خوردگی همئوستازی سیستم به قیمت گزافی تمام می شود که مهمترینش حذف و نابودی عامل یا بعبارتی مصلح است.این چالش در هر سیستم ارگانیکی هم برقرار است ، از خانواده تا جامعه تا یک نظام سیاسی و ….
پ.ن اول: به نظر می رسد بطور جدی علوم مدیریت و علوم زیستی باید تلاقی جدی داشته باشند.
پ.ن دوم : ما هر کدام ناخدا کشتی زندگی مان هستیم ، تصمیم های ما ، درست و غلط مسیر کشتی زندگی را تعیین می کند ،در این اقیانوس ناشناخته ها ، ما هستیم و کشتی زندگی و یک دنیا ماجرا.هر کدام بر اساس باورها و عقایدمان قطب نمایی داریم که رهنمون مسیر است.طوفان ها می آیند و می روند ، صخره ها و امواج و همه و همه هست.یا باید سکان را رها کرد وبه آیندهی نامعلوم چشم دوخت و یا باید بادبان ها را بالا کشید و دل به دریا زد.این ذات دریانوردی است.شاید خواندن کشتی شکستگان ژول ورن در این ایام برای عبور از طوفان های مهیب امسال بی لطف نباشد.