امروز که پس از مدتها فرصت کردم ایلیاد هومر را بخوانم (بصورت کتاب + (پلاس)، به عبارتی کتاب خواندن ، نوشتن و چند کار دیگر همزمان) عجیب در حال و هوای اساطیر یونانی به یاد ایکاروس افتادم، غرابتی دارم من با او که با بال مومی اش قصد خورشید کرد… البته اینکه چون ایکاروس نباشی و کمربند افرودیت ببندی ، کار سختی نیست ، این کمربند دلربایی را ببندی و با اعتماد به نفس بزنی به دل جامعه . حرف بزنی ، حرف فقط! به روز، حرف قشنگ ، حرفی که ته دل غنج برود ، ارائه خوب ، متفاوت و پشت همین کمبرند کذا ، بروی عرش و هی روزگار فوت کند در کالبدت.کم هم نیستند چنین حضراتی.یک استاد آلمانی روزی نصیحتی کردند که نه تنها هنوز که هنوز است از خاطر نبرده ام ، بلکه حذرشان متاسفانه فرهنگ غالب ما است ( الغوث). ایشان مثالی زدند که یک فارغ التحصیل دانشگاه نباید مانند مدیران سازمان NATO باشد! بعد که حیرت و سوال در صورتهای ما پدیدار شد فرمودند که منظورشان :No Action,Talk Only است؟!(کاری نکن،حرف بزن) به عبارتی عمل کن و حرف نزن!!!
گوشمان آنقدر از این فقط حرفها و اِهن و تولوپ ها پر شده که عادتمان شده است .دوران حضرت شیخ اجل هم گذشت که فرمودند : تا مرد سخن نگفته باشد ، عیب و هنرش نهفته باشد. شیخ مصلح الدین جان عزیزم ، امروز با اجازه ات ، این کمترین ، شعرت را اینگونه به روز می کنم:
تا مرد سخن نگفته باشد *** در کنج خفا نهفته باشد
هر دم که زند یاوه زیبا ***درصور شود چه پخته باشد
ایهود ددالوس پدروار به شما گفته بود که به سمت خورشید نرو اما …………………………………
واقعا افسوس به حال مردمی که بجای بهره بردن از شرنگیات شما باید به چرندیات همانهایی گوش کنند که با باز کردن دهانشان عیبشان آشکار میشود.