به نظر از سازمان سنجش شروع شده و با گذشت زمان و دغدغه های روزانه عصر حاضر نهادینه شده است.به نظرم بزرگترین خطا و اغلال همین کپسولی کردن محتوا و نکته گردی و نکته گزینی است که محصول سازمان سنجش آموزش کشور است.خدا رو شکر همین فرمان را تا دکترا ادامه داده اند و می دهند.زندگی می شود تست و نکته و سرعت و مدیریت زمان .نتیجه اش می شود که دیگر چون سابق از رمان لذت نمی برم.افول خدایان را که نوشتم نقد استاد عزیز باباخانی و همکارشان محمدکاظم مزینانی بر کتاب موجز نویسی و عدم تصویرگری در رمان بود.خودم هم به طور قطع می دانستم که به شدت از این ترسیم و تصویرسازی گریزان شده ام.دلیلش مثل روز برایم روشن بود. سبکم عوض شده است.می خواهم بروم سر اصل مطلب و نکته داخل تست! حواشی بصورت خودکار در ذهنم حذف می شود، چون شرطی شده و بارآمده است.خلاصه ، سریع و موجز.همین مصیبت که به طور قطع به یقین اکثر نسل ما به آن دچار هستند ، سبک زندگی مان شده است و این می شود که شنوایی فعالمان را – که در زندگی بسیار مهم است-از دست می دهیم،خوشبینانه اگر از جزئیات روزمره مان به سادگی عبور نکنیم ، حسی نخواهیم داشت و از جزئیات زندگی لذتی نخواهیم برد،عمق خنجری را که نظام سنجش ما بر ما وارد کرده امروز به طور کامل حس می کنم،سردی خنجر و گرمی خون جهنده. لوح فشرده‌ی «داستان همراه ۵» با گزیده‌ای از داستان‌های ترجمه شده و با صدای ماندگار جمعی از نویسندگان و هنرمندان و سینماگران محبوب کشورمان که ویژه شماره‌ی مهرماه مجله همشهری داستان بود را به دقت گوش دادم.کلیات داستان ها زیبا بود و از شنیدن آن لذت می بردم ، اما جزئیات داستان ها علیرغم زیبایی اش –مخصوصاً اگر با دقت دنبال و در ذهن ترسیم می شد.- لذت نداشت، مثل آن بود که بگویی خوب صورت سوال را بفهم ، معلوم ها را سریع بیاب و برو سراغ مجهول ها، حواشی مزاحمند! این لذت های کوچک اند که در کنارهم زندگی را با همه فراز و نشیبش زیبا و شیرین می کنند؛مثل پیداکردن عکسی قدیمی، مثل زمانی که یک لباسی قدیمی را وارسی می کنیم و در جیبش پول پیدا می کنیم! و…

نتیجه سطحی نگری در سنجش و برنامه ریزی آموزش همین محرومیت ما از نگرش کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت است که تغییر دادن آن سالها زمان خواهد برد…

استاد مصطفی ملکیان تعبیر جالبی از این کثرت و وحدت دارد که نقل آن در اینجا خالی از لطف نیست :

تقسیم بندی و تفکیک به نظر من بسیار بسیار مهم است، اصلی در سیاست عملی هست که تفرقه بی انداز و حکومت کن، به انگلیسی میشود که : devide and rule ، که معنای دومی هم دارد : “تقسیم بندی کن و حاکم شو بر بحث” یعنی به نظر من لب لباب فرهیختگی انسان به این است که بتواند ورای وحدت ظاهری امور، کثرت باطنی شان را ببیند و حکم هر کدام را علی حدتاٌ صادر کند اگر به من بگویند بزرگترین فیلسوف کیست میگویم کسی است که پشت وحدت ظاهری امور کثرت واقعی شان را ببیند و اگر به من بگویند بزرگترین عارف جهان کیست میگویم کسی است که پشت کثرت ظاهری امور ، وحدت باطنی شان را ببیند بنابراین شان فیلسوف و عارف از این لحاظ درست عکس هم هست.