در این چند روز باقی مانده به پایان سال نود و سه ، با هر دوست و عزیزی که صحبت می کنی خبر از وقوع تغییرات در سازمان خود را می دهد علیرغم آنکه موسم بهار بیشتر فضای رویش است نه ریزش! شاید هم رویش هایی است که موجب ریزش شده اند.
به هرحال برخی از این تغییرات برایم بسیار عجیب است.یاد جمله ولدمورت در فصل اول کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ می افتم که گفت : « برای حفظ خانواده مان و و سالم نگاه داشتن آن ، باید شاخه هایی که سلامت بقیه رو به خطر می اندازند را برید و انداخت دور!»
وقتی با تعمق بیشتری به ولدمورت فکر می کنم می بینم این سمبل اهریمنی هم مدیر قابلی است و اندر همین مدیریت مقتدرانه و مصائبش باید رولینگ کتابی بنویسد که قطعاً بدرد ما زیاد خواهد خورد. بحث سمبل پیش آمد یاد اتفاق هفته گذشته افتادم.ویراستار محترمی هفته گذشته متن بنده را موردعنایت قرار داده بود. یک رهنمودی فرموده بودند که خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. نوشته بودند بجای واژه بیگانه اِلمان(فارسی = جز) از واژه فارسی خودمان ، سمبل استفاده کنیم!!
سمبل یا سیمبل که اساساً لاتین است و بعد به فرانسه آمده و معنیاش نوعی معنا است در قالب نشان و بهطور خلاصه نماد است.اگرچه قبول دارم که استفاده از المان هم درست نیست اما سمبل را نمیتوانم تحملکنم.این درد را در عنفوان جوانی هم به شکل دردناکی تجربه کرده بودم . یک حقوقدان عزیز ، رییس دانشکده و آقای دکتر، در متن بنده -که برای اظهار نظر خدمتشان رفته بود – زیر کلمه منویات خط کشیده بودند و نوشته بودند که بجای منویات رهبری بنویسید لیست رهبری و لیست معادل فارسی است.(اساساً این هم فرانسوی است!!)
درد معادل گزینی یکطرف ، رهنمود حضرات فلان و بهمان و مقامات عالیه هم یکطرف.
در این آستانه بهار فاطمیه ، خدایا آخر و عاقبت همه ما را بخیر کن.